مفهوم کلی تورم چیست؟ – آشنایی با تورم در اقتصاد
تورم به معنای افزایش سطح عمومی قیمتهاست. برعکس تورم، مفهوم تورم منفی است که باعث کاهش عمومی قیمتها میشود. برای بررسی تورم، باید همواره این تفاوت میان این شاخص و افزایش یک گروه خاص از محصولات را درک کنیم. برای مثال، اگر به یکباره تمایلات مردم در خوردن سیبزمینی زیاد شود و در عوض کمتر مرغ بخورند، باعث افزایش بیرویهی قیمت سیبزمینی و کاهش قیمت مرغ میشود. اما این اصلا به معنی تورم در سیبزمینی و تورم منفی در مرغ نیست؛ بلکه به معنی تغییر موقت در عرضه و تقاضاست. زمانی در جامعه تورم وجود دارد که همهی کالا و خدمات در کشور افزایش قیمت پیدا کنند.
تفاوت سایر افزایش قیمتها و تورم چیست؟
درک تفاوت تورم و سایر افزایش قیمتها، در زمانهای گذشته که ارزهای ملی پشتوانهی طلا داشتند بهتر انجام میشد. در صدهی نوزده میلادی، به ازای واحدهای مشخصی از پول ملی، طلا در صندوق بانک مرکزی وجود داشت. در آن شرایط با افزایش تولید طلا و کشف منابع طلا در دنیا، ارزش طلا پایین میآمد و دلار هم با آن ضعیف میشد؛ لذا ارزش پول ملی پایین میآمد و انگار تمامی اجناس گران شده بود. در طرف دیگر ماجرا، وقتی منابع جدید طلا برای چند سال پیدا نمیشد و ارزش طلای جهانی بالا میرفت، ارزش پول ملی هم با آن بالا میرفت و مانند این بود که همهی اجناس در کشور ارزان شدهاند و تورم منفی داشتیم.
امروزه ارزش پول کشورها دیگر ارتباط مستقیم به طلا ندارد و به همین دلیل محاسبهی آن کمی پیچیدهتر خواهد شد. اما کماکان اصول مشابهی در محاسبهی آن داریم. مفهوم دقیقتر تورم چیست؟ تورم یک کاهش سازمانیافته و بنیادین در ارزش پول ملی یک کشور است که منجر به گران شدن همهی قیمتها در آن کشور میشود؛ نه صرف گران شدن کالاهای خاصی که برای شما اهمیت دارند.
تورم فقط افزایش قیمتها نیست!
در اندازهگیری تورم ممکن است فقط شاهد کاهش سطح عمومی قیمتها نباشیم اما در واقع اقتصاد دچار تورم شده است. شاید برایتان سوال باشد چرا در شرایط تورمی حال حاضر برخی کسبوکارها هنوز قیمت خود را افزایش ندادهاند. برای این سوال جوابهای متعددی وجود دارد که ممکن است به خاطر حاشیه سود بالا و یا سایر عوامل باشد؛ اما چیزی که در اینجا برای بررسی انواع تورم به آن اشاره میکنیم کاهش کیفیت محصولات است. برخی تولیدکنندگان و فروشندگان در شرایط تورمی به ناچار با ثابت نگه داشتن قیمتها، کیفیت محصولات و خدمات خود را کاهش میدهند. این نوع تورم ممکن است در شاخصههای اقتصادی به شمار نیاید اما در اصل بیانگر ضعیف شدن ارزش پول ملی و در نهایت تورم است.
تفاوت کاهش کیفیت سطح زندگی و تورم چیست؟
باید توجه کنید که تورم با کاهش کیفیت سطح عمومی زندگی در یک جامعه نیز متفاوت است. تفاوت آن با کاهش سطح زندگی در جامعه چیست؟ سطح زندگی با توجه به میانگین درآمد مردم و همچنین قدرت خرید آنها محاسبه میشود. ممکن است در سالهایی قیمت اجناس بالاتر باشد و یعنی تورم زیادی داشته باشیم اما در همان وضع، سطح درآمد مردم به نسبت قیمتها بالا باشد و مردم سطح زندگی خوبی داشته باشند. برعکس این ماجرا نیز میتواند اتفاق بیافتد یعنی تورم منفی باشد ولی قدرت خرید جامعه پایین بیاید. بدترین نوع تورم، تورمی است که با کاهش قدرت خرید مردم و کاهش سطح زندگی مردم همراه باشد.
روش محاسبهی تورم چیست؟
در کشورهای مختلف، مهمترین شاخصههای تورم، شاخصهای متنوع قیمت مصرف کننده است. این جمعآوری قیمتها توسط گروهی از افراد صورت میگیرد که از طرف ادارهی آمار نیروی کار، از مغازههای مختلف دیدن میکنند و قیمتها را جمعآوری میکنند. دادههای جمعآوری شده باید دقت زیادی داشته باشند و تفاوتهای میان ذرت کنسروی و ذرت یخزده و ذرت در تهران یا ذرت در اصفهان لحاظ میشوند.
عامل ایجاد تورم چیست؟
میلتون فریدمن یک جملهی معروف دارد:«تورم در همهجا و هر زمانی، یک مشکل نقدینگی است.» به بیان دیگر، همواره یک پیامد منفی از سیاستگذاریهای مالی و نقدینگی کلان است. قیمتها افزایش مییابند زیرا افرادی که مسئولیت مدیریت ارزش پول ملی را دارند، دست به این اقدام میزنند. این یک تئوری مهم در مورد تورم است زیرا به نظر اشتباه به نظر میرسد! به طور قطع انتظار داریم عوامل بسیاری در تورم دخیل باشند. چین در حال ثروتمند شدن است و مردم چین به گوشت گاو علاقهمند شدهاند، بنابراین قیمت گوشت گاو زیاد میشود. نابسامانی وضعیت عراق باعث افزایش قیمت نفت و در نتیجه گران شدن گازوئیل میشود. این تغییرات در قیمت کالاهای اساسی در سراسر اقتصاد گسترش مییابند. چون انجام اغلب کارهای اقتصادی نیاز به حملونقل دارد، افزایش قیمت گازوئیل میتواند فشار وارد کند و باعث افزایش قیمت همهی اجناس و خدمات شود و در گام بعدی همهجا تورم را فرا میگیرد.
بحث فریدمن، مخصوصا در ارتباط با بحران شدید نفتی سالهای ۱۹۷۰، این نتیجه را میدهد که چنین مواردی توهماند. بر اساس این نظریه، بحرانهای اینچنینی، میتواند افزایش قیمت کالاهای اساسی را به دنبال داشته باشد اما با مدیریت سیاستهای مالی دلیلی برای افزایش سطح عمومی قیمتها و تورم وجود ندارد. مدیریت مناسب منابع مالی، به طور ساده یعنی قیمت بالای گازوئیل، با کاهش قیمت سایر چیزها جبران میشود. کمبود نفت، باید نفت را به نسبت سایر اقلامی که از این فراورده در آنها استفاده نشده گرانتر کند، اما دلیلی ندارد که این باعث کاهش سیستماتیک در قدرت خرید مردم با پول ملی آنها شود.
یک مقالهی مهم در سال ۱۹۹۷ توسط بن برنانک، مارک واتسون و مارک گارتلر بیان کرد که تلاش برای متعادل کردن قیمتها در این شرایط بحرانی میتواند اشتباه باشد. آنها نشان دادند که اگر بخواهیم با کاهش عرضهی پول در جامعه ارزش پول را بالا ببریم و با تورم ناشی از افزایش قیمت نفت مبارزه کنیم، این کار باعث شتاب گرفتن نابجای رکود اقتصادی در جامعه خواهد شد. در این صورت با فشار برای کاهش قیمتها در جامعه، نرخ بیکاری افزایش مییابد و مردم مجبوراند در شرایط بیکاری کمتر از گذشته خرج کنند و عملا برای جبران کردن یک موقعیت بحرانی، بحرانی جدید شکل میگیرد. البته اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم، با اینکه فریدمن و برنانک نظرات متفاوتی برای مواجه با آن دارند، اما هر دو همنظراند که این بحران از خاورمیانه شکل گرفته و باید بین افزایش عمومی قیمتها و بیکاری مردم یکی را انتخاب کنند. و در هر دو حالت برای این مشکل منشا یکسانی وجود دارد که همان افزایش قیمتها به صورت تورمی در مقابل بحرانهای نفتی است.
شاخصهای متفاوت تورم چیست؟
نمایندگیهای دولتی متفاوت، شاخصهای قیمتی متنوع زیادی را تهیه میکنند. در حالت عمده، این شاخصها همگی روندهای در مقیاس بالا را نشان میدهند. تورم در سالهای اخیر در ایران بسیار افزایش داشته، با این حال روند افزایش قیمتها، یکنواخت نبوده؛ برای مثال بسیاری از فناوریهای قدیمی در حوزهی الکترونیک، با آمدن جایگزینهای جدیدتر به شدت کاهش قیمت داشتهاند اما صنایعی مانند صنایع دارویی و پزشکی افزایش قیمت چشمگیری را به همراه داشتند. به همین دلیل برای محاسبهی شاخصها تورمی، باید ایین تغییرات عمده در انواع شاخصهای قیمتی مورد بررسی قرار گیرد. شاخصهای ارزیابی آن در موارد زیر ممکن است متفاوت باشند.
- چه جمعیتی را تحت پوشش قرار میدهند؟
- آیا آنها زنجیرهای اند یا خیر؟
- چگونه آنها با مسکنهای صاحبخانه نشین برخورد میکنند؟
- چه کالاهایی را شامل میشوند؟
در ادامه به چند تا از مهمترین شاخصهای قیمتی که در اخبار میبینید اشاره میکنیم.
شاخص قیمت مصرف کننده یا CPI
شاخص قیمت مصرفکننده، یکی از پرکاربردترین و پر بحثترین شاخصهای مورد استفاده در محاسبهی تورم است. این شاخص شامل قیمتهایی میشود که مصرفکنندگان به صورت مستقیم پرداخت میکنند. قیمت تجهیزات کسبوکارها و همچنین قیمت اجناسی که دولت برایشان پول خرج میکند و در کل هزینهها و قیمتهای غیرمستقیم، در این شاخص لحاظ نخواهند شد. اگر شرکت بیمه و یا شرکتهای اتوبوسرانی دولتی تعرفههای خود را افزایش دهند، در CPI موثر خواهد بود. در این وضعیت اگر دکتر شما پول بیشتری از بیمه بخواهد یا اتوبوسهای شرکت اتوبوسرانی افزایش قیمت دهند، این دیگر در محاسبهی CPI دخیل نیست. لازم به ذکر است افزایش قیمت اتوبوس و تعرفهی دکترها در بلند مدت قطعا به افزایش عمومی سطح قیمتها میانجامد اما در کوتاه مدت ممکن است اینطور نباشد.
شاخص قیمت مصرف کنندهی مقید (chained CPI)
یک پیشنهاد معمول در حوزههای سیاستگذاری مالی، این است که دولتها باید از محاسبهی CPI دست بردارند و در عوض نسخهی زنجیر شده یا مقید آنرا استفاده کنند. CPI مقید، جدیتر به دنبال این است که جایگزین مصرفکنندگان در میان کالاهای مشابه چیست؟ اگر شرایط آبوهوایی نامساعد مزارع گلابی را از بین ببرد، شاخص CPI یک درصدی از تورم را پیشبینی میکند. در این شرایط اگر از شاخص مقید قیمت مصرف کننده استفاده کنیم، به راحتی میتوان مشاهده کرد که افراد به سمت خوردن سیب به جای گلابی میروند و در این صورت تورم متعادلتری گزارش میشود.
به ظاهر همهی اقتصاددانها اتفاق نظر دارند که شاخصهای قیمتی مقید، در بررسی مفهوم تورم مالی بهتر عمل میکنند. اما عواقب تغییر دیدگاه از CPI به نسخهی مقید آن، کمی بحثبرانگیز است؛ بحثهایی مانند کم شدن مزایای تامین اجتماعی و افزایش مالیاتها. در این اوضاع همچنان بحث در مورد برتری این دو نوع از شاخص قیمت مصرفکننده در محاسبهی آن ادامه دارد.
منبع: VOX
ارسال نظر